محمد رهام

گلچین شعر و شعرهای محمد رهام

۳ مطلب با موضوع «چارپاره» ثبت شده است

سیگار من کجاست؟

صلح است با توام
جنگ است با منت
 دستی به پیک اشک
 دستی به دامنت

ای کاش میرسید
دستم به خواب تو
تا دفن میشدم
در رختخواب تو

اشکم که ریختم
از گونه ی ترت
شال تو بودم و
افتادم از سرت

ای رودِ رد شده
از کوه گونه ام !
گاهی بیا ببین
بی تو چگونه ام

یک پیک اشک من
طوفان نوح بود
از کوه پرت شد
مردی که کوه بود

مردی که پرت شد
شاید حواس توست
شعر سپید من
زیر لباس توست

ای آبروی ابر
از بارش تگرگ!
مغرور مثل باد!
افتاده مثل برگ!

یخ بسته گوشهام
سوزیست در صدات
بخت مرا چطور
بستند دکمه هات؟!

رود است  اشک من
دریاست بالشم
یک شب بیا ببین
بی تو چه میکشم

میبینمت هنوز
در وهمِ بعدِ قرص
باور نمیکنی
از عینکم بپرس

ای بوسه های تو
خوابی ندیدنی
ای روی ماه تو
قرصی مکیدنی

یا اشتباه شد
یا اشتباه کرد
موی تو بود که
ما را سیاه کرد

ما عاشق همیم
ما را به غم چکار؟
یک دست باده و
یک دست زلف یار

من مولوی شدم
پس یار من کجاست؟
اصلا ولش کنیم
سیگار من کجاست؟


سایت محمد رهام

کانال تلگرام محمد رهام

اینستاگرام محمد رهام


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بغلم کن که خوابمان ببرد...

تا که از پیش چشم هم برویم
مثل گریه به راه افتادیم
ما مگر سایه های هم بودیم
که به خاک سیاه افتادیم؟

مرگ بر دامن سیاهت که
مثل شب دور روز می گردد
از ازل هیچکس شراب نخورد
جز زمین که هنوز میگردد

دست من را بگیر تا برویم
ای که حال تو رو به راه تر است
بخت من را به موی خود بستی
هرچه میشویمش سیاه تر است

هرکه مانند اسب رامم شد
در سرش بود رم کند روزی
آنچنان بی کسم که میترسم
سایه ی من ولم کند روزی

چادرت روزگار تیره ماست
می تواند تو را پلید کند
آفتاب به این بزرگی را
تکه ای ابر ناپدید کند

فکر کن به درخت هایی که
ریشه کردند و پایبند شدند
کاشتم دانه های اشکم را
مثل آه از زمین بلند شدند

توی هر خانه ای تو بودی و
سر هر کوچه ای مرا دیدند
بعد عمری گدایی از این شهر
کاسه ای داشتم که دزدیدند

تشنگی را کم اند بارانها
گریه ی خشکسالی اند مگر؟
طلب آب می کنی از ابر؟
چشم های تو خالی اند مگر؟

پدرم سیل گریه می کرد و
خسته از طعنه های مردم شد
پسر نوح چهره ات را دید
خاندان نبوتش گم شد

شب عجب آفتیست وقتی که
آب از آفتابمان ببرد
بغلم کن که قصه طولانیست
بغلم کن که خوابمان ببرد

(محمد رُهام)


سایت محمد رهام

کانال تلگرام محمد رهام

اینستاگرام محمد رهام


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

هم روان باش هم روانی باش

نعره هایم به رعد می ماند
رعشه هایم به برق متصل است
در دهانم مهی که می بینی
دود سیگار نیست دود دل است

آه و اندوه و گریه ام روزی
باد و باران و ابر خواهد شد
چشم من مرده غسل می دهد و
دل تو سنگ قبر خواهد شد

بعد مرگ از رگ بریده ی من
جرعه جرعه شراب خواهد رفت
خانه ام توی چشم های تو بود
خانه ام روی آب خواهد رفت

خون جنگل هنوز هم توی
رگ کبریت هایمان جاریست
نخ به نخ نسل نسل میسوزیم
توی شهری که زیرسیگاریست

شعر من! ای مخاطب خاصم!
هم زمینی هم آسمانی باش
رودها پاره سنگ هم دارند
هم روان باش هم روانی باش

تا که احساس بی کسی نکنند
دست های مرا ببند به هم
سینه بندت درست می گوید:
کوه ها نیز می رسند به هم

آن غروبی که دیدمت گفتم
آسمان ناخن زرشکی توست
ماه با آن همه هوادارش
دکمه ای از لباس مشکی توست

آخرش می رسم به ماه ولی
این همه راه را چکار کنم؟
مثل تو بادبادکم اما
نخ کوتاه را چکار کنم؟

⚡️ محمد رُهام 


سایت محمد رهام

کانال تلگرام محمد رهام

اینستاگرام محمد رهام


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰